?فکیف اصبر علی فراقک؟
اربعین آمد. اینبار به جای پاهایمان قلبمان تاول زد.
میدانید ارباب! هر چه میگذرد و به اربعین نزدیکتر میشویم سختتر میشود. هیچ چیز برای عاشق سختتر از خانهنشینی نیست. ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است…
امشب شب اربعین است و من…
مرد میدان عشق بودن، تسلیم محض بودن، دشوار است. اینکه هربار مولایت گفت بیا، بروی؛ همهی ماجرا نیست.
مرد میخواهد که بر دستور «نیامدن» صبر کند…
در عاشورا همه مشتاق فرمان آقا برای رفتن و نبرد بودند. عباس از همه مشتاقتر.
فرمان مولایش نبرد نبود؛ اما عباس مثل همیشه سراپا «چَشم» محض بود! داغ نبرد برای ارباب بر دلش ماند… داغ آب رساندن بر دلش ماند… شاید برای همین بابالحوائج شد.
یاعباس! دلهایمان از داغ جاماندن میسوزد. فردای قیامت که صدا زدند جاماندگان اربعین۹۹!
دستمان را بگیر…